دفتر خاطرات دختری 40 ساله

ساخت وبلاگ
هم اتاقی

رفیق داره اسباب کشی می کنه می آد که هم اتاق شیم 

هورااااااا 

ان شاءالله که دختر خوبیه و هم اتاقی های خوبی هم می شیم

از خوشحالی اینکه می خواد بیاد اشک شوق تو چشاش جمع می شد اما خودشو کنترل می کرد که اشکش دیده نشه  

خودش می گفت باورم نمی شه قراره بیام و هم اتاق شیم 

بله ! و اینگونه قصه هم اتاقی شدنمون با رفیق به خوبی و خوشی به پایان رسید .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

هم اتاقی های دشمن خدایا شکرت بابت همه چی قبلا خواننده ها شاکی بودن از اینهمه موج منفی که از زندگی در خوابگاه می نویسم اما فکر می کنم از این به بعد موج مثبت بشه دوست و هم کلاسیم باهامه خدا رو شکر بابت داشتنشعلیرغم همه دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

برف می آد 

این برفو دوست دارم 

با وجودی که خیلی درشته اما روی زمین که می شینه ذوب می شه

این برف جایی رو کثیف نمی کنه

از دور صدای آمبولانس می آد

امروز واسه بعضیا روز خوبی هست و برای عده ای هم به بدی رقم

می خوره

از شر بدی ها به خدا پناه می بریم .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

ترس از کرونااز بس مردم از کرونا وحشت دارند از هر فردی با سرما خوردگی ساده وحشت دارنداز هر کسی که عطسه یا سرفه کنه می ترسندمثل امروز که من توی اتوبوس دانشگاه کنار یه دختری نشسته بودم  یهو سرفه ام گرفت بعد دختره تر دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

خوابگاه تعطیل !من برگشتم خونهههههههیعنی مجبور شدم برگردمابا تیپا از خوابگاه انداختنمون بیرونسه روز پیش صبح که از خواب بیدار شدیم از بلندگوی دانشگاه اعلام شد دانشجویان عزیز  هر چه سریعتر خوابگاه رو تخلیه کنید این هشد دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

کرونادر دستشویی ترمینال مسافربری اتوبوسخانومه دستشو می شست بعد لعنت می فرستاد به کسانی که به قول خودش از بیماری کرونا ترسوندنشبهش گفتم چرا ؟ آخه نظافت شخصی بدون یا با بیماری کرونا لازم و واجبهاصلا برام عجی دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

تقلید محضسه روز پیش که اومدم خونه مادر گرام جلو در خونه با یه شیشه ضدعفونی کننده اومد به استقبالمتمااااااام وسایلمو از چمدونو کفشو ساک دستیمو با پاشیدن ماده ضد عفونی کننده ضد کرونا کردخوب شد تا چند روز قرنطینم دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

حس بدیه 

وقتی از خوابگاه دانشگاه برمی گردم خونه

شب که می خوابم ، صبح بیدار می شم

ناخودآگاه ذهنم فکر می کنه هنوز توی خوابگاهم

من اینطور احساس می کنم که

رانندگان تاکسی 

به خصوص اونایی که سنی ازشون گذشته

بهترین تحلیل گر مسائل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و در کل مسائل روز جامعه هستند .

علتش شاید این باشه که در طول روزهای سال با قشر وسیع و متفاوتی از مردم در ارتباطند .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 121 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

برادر مرگکی کرونا گرفت کی نگرفت؟کی زنده است کی نیست؟کیا مشکوک به کرونا هستند کیا نیستن؟ملت !والا به خدا اینقدر کرونا ترس نداره که می ترسیدهمیشه گفته اند ترس برادر مرگهکرونا نگرفتن فقط یه راه داره تمیز باشید فق دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42

دیروز قرار بود با یک حادثه خیییییلی غیر قابل پیش بینانهضربه مغزی بشم و رخت از این دنیا بر بندمولی از اونجایی که هنوز عمرم به دنیا باقی بودزنده موندم و و فقط با سر و چشمی ورم کرده و کبود دارم واستون از دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 147 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

می دونید الان دوست دارم چکار کنم تا روی اعصاب این دختره برم ؟دوست دارم الان که توی اوج امتحاناتشه منم دقیقا همون کارایی رو انجام بدم که اون موقع درس خوندن ماها انجام می ده مثلا بشینم یه کلیپ خنده دار دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 142 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

یک ساعت و نیم منتظر نشستمتا بشه ساعت دو بعد از ظهر واتاق امور خوابگاهها وقت نهارشون تمام بشه بیان سر کار من برم واسه اتاق ترم بعد سفارشامو بکنم بعد این دخترهبا وجودی که یک پاش می لنگه (البته بگما لنگی دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 135 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

می گن از مرگ دشمنتون هم حتی نباید خوشحال بشبد اما این روزها در بعضی نقاط دنیا چی می بینیم ؟متاسفم واقعا! دارم فکر می کنم که یک انسان تا چه حد از رذالت اخلاقی باید رسیده باشه که حتی از مرگ و یا کشتن هم دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 145 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

برف می آد هفته پیش هم برفی بوداز اون موقع تا امروز خورشید دیگه دیده نشد هممممه چی یخ بسته و منجمد شدهحتی لباسا رو که می شورم پهن می کنم روی طناب اونم جای خشک شدن یخ می زنه و اصلا خشک نمی شهاین دیگه چه دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 143 تاريخ : شنبه 21 دی 1398 ساعت: 16:26

خب خب خب چه خبرا؟شب یلداتون به در شدکی می گه مردم توان خرید آجیل و شیرینی و فلانو پهمانو ندارن هان؟والاهر کسی رو تو اینستا می بینم یه ظرف پر از آجیل و شیرینی جلوشون گذاشتن و بعد هم واسه پز دادن به دوس دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:24

هفته پیشپنجشنبه گمونم بودیکی تنها توی اتاق کامپیوتر نشسته بود زار زار گریه می کرد من و یکی دیگه توی اتاق لپ تاپ بودیم نفهمیدیم چشه اما می گفت دلش گرفته ولی قطعا غم بزرگی داشت که اونجور زار می زدخوابگا دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:24

این هم اتاقیم دومیهخیلی فضول شده تازگی هاامروز هم کلاسیم بهم زنگ زده کلی با هم حرف زدیممکالمه که تمام شده ازم می پرسه هم کلاسیت بود ؟خب به تو چه !مگه من وقتی با کسی تماس می گیری یا کسی بهت زنگ بزنه از دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

از دلخوشی هامون اینه که ساعت دوازده بشهچراغا رو خاموش کنیم و بکپیم تو تختمون اونم گوشی به دستهر سه تامونامثلا خوابیدم جون خودمونشده تا دو شب هم بیداریم گاهیA جان فکر می کنی اینایی که شما فرمایش می کنی دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

از قدیم گفته اند تا ابله در جهان باشد مفلس در نمی ماند ما تو خوابگاه ابله زیاد داریم درسته همشون دکترن درسته ازشون انتظار عقل و شعور می رهاما متاسفانه بعضیاشون وااااااقعا ابلهندو من نمی دونم چطور پذیر دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

ساعت یک و نیم بعد از ظهر برمی گردم خوابگاهدر اتاقو که باز می کنم یه کمی هم می نالم که به خاطر برگزاری یک سمینار مرتبط با رشته امون کلاس تشکیل نشد دختره نکبت فورا نطقش بازه که :پس کجا بودی ؟حتما بازم ف دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01